همه پرسی در ایران:
آیا شما مخالفید که قانون اساسی جمهوری اسلامی تغییر نکند و رهبر معظم انقلاب تا پایان زندگی پر برکت شان اختیاردار کل امور ممکلت باشند؟
گزینه اول: نخیر مخالف نیستم.
گزینه دوم: بله. مخالف نیستم!!!
رمضانی
همه پرسی در ایران:
آیا شما مخالفید که قانون اساسی جمهوری اسلامی تغییر نکند و رهبر معظم انقلاب تا پایان زندگی پر برکت شان اختیاردار کل امور ممکلت باشند؟
گزینه اول: نخیر مخالف نیستم.
گزینه دوم: بله. مخالف نیستم!!!
رمضانی
اگه گفتی، چرا خدا اول آدم رو خلق کرد بعد حوا رو؟
چون اگه اول حوا رو خلق میکرد، اینقدر با خدا حرف میزد که نمی ذاشت خدا آدم رو خلق کنه!!
بحری
از احمدی نژاد میپرسن: با اینکه مردم این همه به شما رای دادن چرا هنوز خاموشی در کشور بیداد میکنه؟
میگه: چون جواب ابلهان خاموشیست!!!!
سماواتی
احمدی نژاد به خاتمی: حتماً وقتی من بمیرم میای سر قبرم ….. میزنی.
خاتمی: حوصله تو صف هفتاد میلیون نفری وایستادن رو ندارم!!!!
بی نام
از ترکه میپرسن: توی حیاط تون چاه دارین؟
میگه: آره
میگن: کجاست؟ نشونش بده.
میگه: هنوز که نکندیمش!!!
سنایی
رشتیه میره قهوه خونه محکم میزنه روی میز و میگه: آی نفس کش!
همه میذارن، فرار می کنن.
یکی از صاحب قهوه خونه میپرسه: چرا همه در رفتن؟
صاحب قهوه خونه میگه: وقتی این میاد اینجا همه میفهمن زنش تو خونه تنهاست!!
کلانی
در پی نتایج ضعیف کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن، ائمه به علت کم کاری مقصر اصلی شناخته شدند!
دیانی
تركه و زنش ميرن پيك نيك. زنش ميگه: بشينم زير اون درخت. تركه ميگه: نه همين وسط جاده پتو بنداز امن تره!
زنش ميگه: اينجا ماشين میاد ميزنه بهمون. خلاصه بعد از مقداری بحث ميندازن وسط جاده.
بعد ميبينن يه كاميون داره مياد طرفشون هر چی بوق ميزنه اونا از جاشون تكان نميخورن كاميونه هم فرمونو ميپيچونه ميره تو درخت.
تركه به زنش ميگه: دیدی!! اگه زير اون درخت بوديم الآن مرده بودیم!!!
مرادی
به ترکه میگن: نظرت راجع به ماه رمضان چیه؟
میگه: والله، خیلی خوبه، فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر می شه!!
سینایی
به ترکه میگن لاغر شدی!!
میگه: نباید از ظاهر آدما قضاوت کرد!!
فرخ
به تركه ميگن حال ساده رو تعريف كن.
ميگه: يه بوس كوچولو!!
ساسان
– الو … خودتی؟
– آقا کجا رو گرفتین؟
– خب، من زنمو گرفتم.
– آقا، اشتباه گرفتین.
– فکر کنم، راست میگی، میرم طلاقش میدم!!!
مدرسی
قوانین طلائی همسرداری (برای مردان):
قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و … خوب باشد.
قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید.
قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو.
قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد.
قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند!!!
مستفوفی
یه انگلیسی، یه فرانسوی و یه ایرانی داشتن به زندگی آدم و حوا توی بهشت نیگا میکردن.
انگلیسیه میگه: چه سکوتی، چه احترامی!! من مطمئنم که اینا انگلیسیند!
فرانسویه میگه: اینا هم لختن، هم زیبا و هم در حال عشقبازی!! حتماً فرانسویند!
ایرانیه میگه: نه لباسی، نه خونه ای! فقط یک سیب برای خوردن! تازه، فکر میکنن توی بهشتن!!! صد در صد ایرانین!!!!
راما
احمدی نژاد: ورزشكاران را برای كسب مدال به المپیك نفرستادیم، بلكه بازیهای المپیك تمرینی است برای مسابقات دهه فجر!!
صابری
زنه به شوهرش میگه: عزیزم، مژده بده من حامله ام!!
شوهرش خيلی خوشحال ميشه میگه: از این بهتر نمیشه!
زنه با خوشحالی ميگه: حالا اگه بهت بگم دوقلواند، چی ميگی؟
مرده با تعجب میگه: از کجا به این زودی معلوم شد دوقلواند؟
زنه ميگه: رفتم داروخانه از اين بسته های تست حاملگی دو تا گرفتم. هر دوتاش رو امتحان کردم مثبت بود!!
منیژه
ترکه زنگ ميزنه ثبت احوال میگه: ببخشيد، اونجا ثبت احواله؟ یارو ميگه: آره.
ترکه ميگه: من امروز احوالم خيلی خوبه، ميخواستم ثبت كنم!
دیانی
بعداز اینکه صدای شکستن از توی اتاق میاد، پسره میاد بیرون ، از مامانش میپرسه: مامان، تو با كسی که اون گلدون بزرگه رو شكسته باشه چیكار میکنی؟
مامانش میگه: اول چند تا محکم میزنم پشتش، بعد میندازمش توی زیر زمین، امشب هم شام بهش نمیدم، تا یک هفته هم حق نداره تلویزیون نگاه کنه!
پسره میگه: خیلی خوب شد، چون بابا همین الآن اون گلدون رو شکست!!
فتانه
پسره از بالای درخت می افته پایین.
بلند می شه می گه خوب شد نمردم وگرنه بابام می کشتم!!
مهشید
از ترکه میپرسن: قارچ دوست داري؟
میگه: خيلى، ولی هیچوقت نمى خورم.
میگن: چرا؟
میگه: براى اينكه خطرناكه، من یه پسر عمو داشتم كه يك روز ناهار قارچ خورد و دو ماه بعدش مرد.
میگن: مسموم شد؟
میگه: نه، از طبقه پنجم يك ساختمان پرت شد!!!
نیازی
زن و شوهر جوانی داشتند با هم حرف میزدند، مرده میپرسه: عزیزم من تنها عشق تو بودم؟
زنه میگه: بله! البته که بودی و هستی!! ولی من نمی دونم چرا شما مردا همتون همین سوال تکراری رو هی می پرسین!؟
نگار
یارو یه روز نمیره سر کار، فرداش وقتی میره، رئیسش میپرسه: دیروز چرا نیامدی؟
یارو میگه: دندونم درد میکرد رفتم دندانساری.
رئیسش میگه: حالا هم درد میکنه؟
یارو میگه: نمیدونم، چون دندانساره کشیدش!!!
بهجت
بچه از مامانش اجازه می گیره بره خونه دوستش تا با بچه اونا بازی کنه.
پس از چند ساعت برمیگرده.
مامانش می پرسه: بچه آرومی بودی؟
پسره میگه: بله مامان. حتی مامان دوستم از رفتن من خیلی خوشحال شد .
مامان پسره میگه: از کجا فهمیدی؟
پسره میگه: آخه وقتی زنگ در خونه شون را زدم، مامان دوستم گفت : به به فقط جنابعالی را کم داشتیم!!!
مهناز
یه آخوند به یه خانمه گیر میده، خانومه بر میگرده میزنه تو گوش آخونده و شروع میکنه جیغ و داد کردن، یه ترکه هم رد میشده اونم شروع میکنه به زدن آخونده.
بعداً همشونو دستگیر میکنن میبرن کلانتری.
افسره از خانمه می پرسه: چرا شما با حاج آقا دعوا کردین؟
خانومه میگه: والله، این مردکه به من متلک گفت من هم زدم تو گوشش.
افسر از ترکه میپرسه: تو چرا حاج آقا رو زدی؟
ترکه میگه: جناب سروان، ما فکر کردیم انگلاب شده ما هم زدیمش!!
فرخی
امام جمعه رشت بچه دار میشه سازمان مجاهدین مسئولیتش رو بر عهده میگیرن!
ایران
به علت افزایش بی سابقه قیمت پودر لباسشویی و صرفه جویی در مصرف آب، حوزه علمیه اعلام کرد از این پس پاکیزگی فقط یک پنجم ایمان است!!
کاملیا
گزارشی از افتخارات ورزشکاران ایران در المپیک
قایقران زن ایرانی که مقام چهارم در گروه چهار نفره رو بدست آورد!!!
خبرنگار: مسابقه چطور بود؟
قایقران: خیلی سخت بود، اصلا شبیه بازی تو زمین خاکی های خودمان نبود. رقبام خیلی بازی رو جدی گرفته بودند انگار نه انگار المپیک برای نزدیک شدن کشورها و پیام صلح و دوستی هستش.
خبرنگار: چطوری شد که به این مقام رسیدین؟
قایقران: راستش این بادی که می وزید خیلی تاثیر داشت اصلا نمی دونم چرا فقط برای من باد میاومد، تا کی باید در میادین ورزشی شاهد باشیم حق ورزشکارای ما خورده بشه. ولی با این وجود من به نظر خودم نتیجه ی خوبی گرفتم!!
خبرنگار: سرکار خانوم! ببخشید شما روز حمل پرچم عینک ته استکانی زده بودید و الان عینک ندارین، علتشو می خواستم بدونم.
قایقران: اون روز قرار بود من یه عصا هم دستم بگیرم که دنیا بفهمه زن ایرانی اگه کور و کچل و لنگ هم باشه باز می تونه پرچم کشورش رو توی مراسم المپیک حمل کنه
قایقران مرد که مقام پنجم بین شش نفر رو بدست آورد!
خبرنگار: قربان! هیچم شدید. تبریک می گم.
قایقران: من هم این پیروزی رو به ملت شریف ایران و خونواده ام تبریک میگویم.
خبرنگار: چطوری شد که شما به این مقام رسیدین؟
قایقران: من فکر کنم رودخونه شون کج بود!
خبرنگار: چی شد که ناپرهیزی کردین و آخر نشدین؟
قایقران: تا صد متر پایانی من نفر آخر بودم ولی نفهمیدم چی شد یه دفعه طرف مشکل بدنی پیدا کرد، ما به این مقام دست یافتیم
تیرانداز زن که مقام شصتم بین شصت و چهار نفر رو بدست آورد!!
خبرنگار: خانوم چی شد که شما به این مقام نائل شدین؟
تیرانداز: راستش من نشانه گیری امو کرده بود و آماده بودم که تیر رو بندازم یهو دیدم یک کفتر داره اونجا میپره گفتم اونو بزنم تا برای فامیل یک سوغاتی از چین ببریم، البته کفتره هم چینی بود، جاخالی داد تیرمون به اونم نخورد
قهرمان بوکس، علاوه بر اینکه حذف شد حسابی هم شل و پل شد.
خبرنگار: آقا شما می تونین صحبت کنین؟
بوکسور: بله. خدا را شکر میکنم که زنده از زیر دست حریفم اومدم بیرون چون تو فرودگاه همه می گفتن زنده برنمی گردی! ضمناً این پیروزی رو تقدیم می کنم به تمام ملت قهرمان پرور همیشه در استادیوم.
خبرنگار: شنیدم که شما دستکشاتون توی ایران جا گذاشتین، این راسته؟
بوکسور: حقیقتش ما از ایران اصلا دستکش نیاوردیم، گفتیم برین اونجا دستکش چینی اصل بخریم. برای همین هم دیروز رفتیم از جمعه بازار اینا رو خریدیم
قهرمان دوچرخه سواری که اصلا به خط پایان نرسید!
خبرنگار: قربان! بگید به هموطنان عزیز که چی شد شما جوگیر شدی و حتی آخر هم نشدی؟
رکابزن: با سلام و تبریک این ایام عزیز به همه شهدا و امت همیشه در صحنه. ما قرار بود چرخهای دوچرخه مون از سوییس بیاد که نمیدونم رقبا دخالت کردن یا این حکمت الهی بود که نیومد، این بود که من دوچرخه رو گرفتم کولم و دویدم، اما وسط راه خسته شدم یه وانت گرفتم و از همه جلو زدم و تا مدال المپیک فاصله ی چندانی نداشتم که یهو معلوم شد یارو وانتیه هموطن خودمونه، ما رو برد خونش، هرچی گفتم برادر! منو ببر خط پایان من اومدم برای کشورم افتخار کسب کنم به خرجش نرفت که نرفت. گفت باید بریم خونه یه چایی چینی با هم بخوریم، و الان هم که در خدمت شماییم.
خبرنگار: پس اون دو تا هم تیمی هاتون چطوری بدون چرخ تونستن به خط پایان برسن؟
رکابزن: یکی شون که من میدونم، یه قهرمان ماراتن رو استخدام کرده بود که دوچرخه رو گذاشت رو کول اون و خودش با تاکسی رفت تا خط پایان.
خبرنگار: شما از اینکه مقامی کسب نکردین ناراحت نیستین؟
رکابزن: نه. ما اینجا نیومدیم برای کسب مقام ما اومدیم تا با کسب تجربه خودمونو برای میادین بزرگتر آماده کنیم
قهرمان بدمینتون که توی همون بازی اول حریف دخلش آورد!
خبرنگار: قربان! اول بفرمایید شما با این هیکل و استیل و قیافه و این وضع بازی که انگار دستتونو گرفتن مستقیم از پارک لاله آوردن پکن چه جوری جواز حضور در المپیک گرفتی؟
بدمینتون باز: مگه فکر کردین جواز المپیک مثل جواز آژانسه که نشه گرفت!؟
خبرنگار: شما چه مدت در اردو بودین؟
بدمینتون باز: ما نه ماه برای شرکت در مراسم افتتاحیه در اردوی شبانه روزی بودیم.
خبرنگار: تو مراسم خیلی خوب بای بای می کردی، دیگه چه شیرینکاری هایی بلدی؟
بدمینتون باز: صدای هلیکوپتر در میارم!!!
فرهادی
ترکه با نردبان میره سینما!!
بهش میگن:اینو دیگه واسه چی با خودت آوردی؟
میگه: آخه شنیدم فیلمش بلنده!!!!
فخریان
بانک مرکزی پیشنهاد داده است برای اینکه قیمت سکه از این بالاتر نرود بهتر است تصویر احمدی نژاد روی آن حک شود!!
سیامک
اولی: مدل جدید پیکان ضربه ی بزرگی بر پیکر صنایع خودرو سازی آمریکا وارد کرد.
دومی: چطور؟
اولی: با دیدن این مدل جدید، تمام صاحبان و مهندسان اتوموبیل سازی آمریکا از خنده مردند!!!
رمضانی
از یه کجله میپرسن: سر تو با چه شامپویی میشوری؟
میگه: با ویندکس!!
ارغوان
دختر و پسری مشغول چت در اینترنت هستند.
پسر: تو احتمالاً خیلی زیبا هستی!
دختر: به چه دلیلی این طور فکر می کنی؟
پسر: خب، طبیعت حتماً این خنگی ترا به نحوی باید تلافی کرده باشد!!!
رمضانی
آب مایه ی حیات است پس در مصرف برق صرفه جویی کنید, شرکت ملی گاز اردبیل!!
جوانمرد
توی این بی برقی مردم از چهار نفر حسابی یاد میکنن، پدر و مادر ادیسون و خواهر و مادر احمدی نژاد!!!
منوچهر
یه اصفهانیه چايی برای مهموناش میاره ولی قند نمی ياره.
ميگه به قندون بالای يخچاله نگاه کنین و چای اتونو بخورین.
بچه یکی از مهموناش همین جوری ميره تو بحر قندونه، اصفهانيه ميزنه پشت کله پسره میگه آمو، من گفتم چای با قند بخور نگفتم که چای شيرين بخور!!
فریبرز
اولی: چرا دستت شكسته؟
دومی: ديروز داشتم روی ديوار راه می رفتم كه يهو دفعه ديوار تموم شد!
رضوان
رشتیه با دوستش میاد خونه، میبینه زنش با یک مرد غریبه مشغولند، به دوستش میگه بیا بریم بیرون.
دوستش میگه: عجب آدم بی غیرتی هستی، من اگه بودم یارو کشته بودم.
رشتیه میگه: بابا هر روز، هر روز که نمیشه آدم کشت!!
نیما
Recent Comments