ژانویه 19
اولی: امان از دست این زنها
دومی: چرا، مگه چی شده؟
اولی: هیچی، زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.
دومی: خوش بحالت
اولی: جرا؟
دومی: چون زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت!
جمشید
_______________
معلمه از جعفر می پرسه: تو تا حالا کسی رو خوشحال کردی؟
جعفر: بله آقا، ما هر روز مادرمون رو خوشحال می کنیم.
معلم: چه طوری؟
جعفر: آقا اجازه درست نمیدونیم چطوری، ولی هر روز که میایم مدرسه مامانمون میگه، وای چقدر خوشحالم میکنی که میری مدرسه حالا از دستت لااقل یک نفس راحتی می کشم!!
شهلا
ژانویه 18
یه ترکه داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد ، منم نتونستم فرار کنم اونم گرفت منو و خورد.
دوستش میگه: آخه جطوری میشه؟ تو که الان زنده هستی و داری زندگی می کنی!!
ترکه میگه: ای بابا، چه زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی!؟
مرادی
ژانویه 17
پسر برتر از دختر آمد پدید…. پسر جمله را گفت و چیزی ندید
نگو دخترک با یکی دسته بیل….سر آن پسر را شکسته جمیل
بگفتا جوابت نباشد جز این….نگویی دگر جمله ای این چنین!
و گرنه سر و کار تو با من است….که دختر جماعت به این دشمن است
پسر اندکی هوشیاری بیافت….سرش چون انار رسیده شکافت
پسر گفتش « ای دختر محترم….که گفته که من از شما بهترم؟
که دختر جماعت به کل برتر است….ز جن تا پری از همه سرتر است
پسر سخت بیجا کند، مرگ بید….که برتر ز دختر بیاید پدید!»
فرامرز
_______________
زن: توی روزنامه خوندم که توی هندوستان یک زن را به قیمت 10 دلار فروخته اند!!! بنظر تو این یک بی عدالتی نیست؟
شوهر: نه، اگر زن خوب و خوشگل و با وفایی باشه قیمتش مناسبه!!!
مرتضی
ژانویه 16
از یارو می پرسن: فرق فلاسفه و ریاضیدانها چیه؟
میگه: ریاضی دانها هر مسئله ای رو سعی میکنن با کمک ریاضی حل کنن ولی
فلاسفه چیزهای حل شده رو هم با کمک فلسفه به مسئله تبدیل می کنن!!
میرزا
_______________
مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟
پسر بچه: آره مامان همه اش بفکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه!
هومن
ژانویه 15
استاندار آذربایجان اعلام کرد: در صورت تشديد سرما ادارات امدادی نيز تعطيل خواهند شد و کار را به امام زمان واگذار خواهيم کرد!
میرزا
_______________
ترکه را برای دفعه دوم، بجرم دزدیدن کفش میگیرن میبرنش دادگاه، قاضیه میگه: تو رو سه سال پیش هم بجرم کفش دزدی گرفته بودن، خجالت نمیکشی؟
ترکه میگه: آقای قاضی خودتان قضاوت کنید، آخه مگه یک جفت کفش بیشتر از سه سال کار میکنه؟
علیمراد
ژانویه 14
ترکه میره عیادت یکی از دوستاش، بعدش وقتی میخواد بره به فک و فامیل دوستش که آنجا بودند، میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردید ها!!
ارسالی توسط سینا
_______________
مرده داشته بازنش تاب بازي ميكرده زنرو محكم تاب ميده زنه ميوفته خونه تركه ميره در ميزنه ميگه زنمو بده تركه ميگه دفعه بعد بيوفته جرش ميدم
وحید
ژانویه 13
باباهه داشته تلویزیون تماشا میکرده که بچه اش میاد و میگه: بابا، قله دماوند در کجاست؟
باباهه هم که حسابی غرق تماشای تلویزیون بوده میگه: من نمی دونم کجاست، برو از مامانت بپرس، هزار دفعه بهش گفتم هرچی رو ورمیداری سرجاش بذار!!
فرهاد
ژانویه 11
پسر: باباجون فرق اسراف و صرفه جویی چیه؟
بابا: ببین پسرم، مثلاً من هر وقت واسه خودم یک چیزی بخرم، مامانت میگه این اسرافه ولی هر وقت برای مامانت یک چیزی بخرم، میگه این کمال صرفه جوییه!
ارسالی توسط هوشنگ
_______________
به غضنفر مي گن خيلي اقایی!!
ميگه ما بيشتر
شتاب
ژانویه 10
دکتر تیمارستان: خوب حالا بگو ببینم تو کی هستی؟
دیوانه اولی: من پسر ناپلئون هستم.
دیوانه دومی: دروغ میگه آقای دکتر، اون پسر من نیست.
ارسالی توسط اردلان
_______________
دکتر از مریضی که برای بار دوم اومده بود مطبش، پرسید:
داروهایی که برات نوشته بودن موثر بودن؟
مریض میگه: آره آقای دکتر خیلی حالم خوب شد، علتش اینه که درست عین دستورالعملی که روی شیشه دارو نوشته بود عمل کردم.
دکتر میگه: مگه روی شیشه چی نوشته بود؟
مریض میگه: نوشته بود: در شیشه را محکم ببندید و در جای خنک نگهداری کنید.
ساناز
ژانویه 09
یه ترکه آخوند بوده، بهش میگن برو محله سني ها روضه بخون، اما حواست باشه اسمي از معاويه و يزيد و عمر نبری ها!
ترکه میگه: پس وقتی می خوام بگم حسین کشته شد، چی بگم؟ بگم امام حسین با ماشین تصادف کرد کشته شد؟
ارسالی توسط کیارش
_______________
از ترکه می پرسن وقتی مردی می خوای کجا دفنت کنن؟
میگه: خارج از شهر باشه، یک جای خوش آب و هوا، آخه دکتر گفته من آسم دارم هوای آلوده برام خوب نیست
اردشیر
ژانویه 08
زن و شوهری که سالها از ازدواجشون گذشته بود و بچه دار نمی شدند، بعداز اینکه به هر جایی مراجعه کرده بودند و نتیجه ای نگرفته بودند میروند سراغ کشیش شهرشون.
کشیش بعداز شنیدن مشکل این زن و شوهر به آنها گفت: نگران و نا امید نباشید که من مطمئن هستم خدا دعاهای شما را می شنود و شما بزودی بچه دار خواهید شد ولی
از آنجائیکه من قصد سفر به رم را دارم خودم شخصاً به واتیکان می روم و برای بچه دار شدن شما شمعی در آنجا روشن خواهم کرد.
کشیش به واتیکان رفت و طبق قولش شمعی برای این زوج روشن کرد.
بعداز سالها که کشیش به شهر خودش برگشت روزی که در دفتر کارش نشسته بود بیاد آن زوج افتاد و فکر کرد چه خوب است سری به آنها بزنم و ببینم که آیا واقعاً بچه دار شدند یا نه.
کشیش بطرف خانه آن زوج براه افتاد وقتی به آنجا رسید در زد و از پشت در صدای بچه های زیادی را در داخل می شنید و با خودش گفت حتماًً دعا اثر کرده است.
و وقتی در خانه باز شد کشیش تعداد زیادی بچه دید که از سر و کول همدیگر بالا می رفتند و بازی می کردند و زن را دید که در میان آنها مبهوت ایستاده است.
بعداز حال و احوال پرسی گفت خوب معلوم می شود که خداوند لطفش شامل حال شما شده است و از زن پرسید شوهر کجاست تا به او هم تبریک بگوید.
زن گفت: شوهرم همین امروز به قصد رم شهر را ترک کرده است.
کشیش گفت: چرا؟ چه اتفاقی افتاده است؟
زن گفت: چیزی نشده فقط شوهرم میخواست هر چه زودتر به واتیکان برود و آن شمعی که شما برای ما روشن کرده بودید را خاموش کند
مارتیک
ژانویه 07
مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و دیگه خوب نمیشنوه. فکر کرد شاید بهتره همسرش سمعک بگذاره، بهمین خاطر، میره پیش دکتر خانوادگی شان و جریان را براش تعریف میکنه.
دکتر میگه: اول از همه باید معلوم شه که ناشنوایی خانمت چقدره؟ برای این کار آزمايش ساده اى هستش،
تو باید این آزمایش را انجام بدی و نتیجه اش و بمن بگی.
اول در فاصله 6 مترى اون وای میستی و با صداى معمولى یک چیزی رو براش میگی.
اگر نشنيد همين کار را در فاصله ٣ مترى تکرار میکنی. بعد در ٢ مترى و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بده.
آن شب، مرده، خانمش توی آشپزخانه داشت شام درست میکرد و خودش هم تو اتاق داشت تلويزيون نگاه میکرد.
مرده به خودش میگه الان فاصله ما حدود 6 متر است. بگذار امتحان کنم.
بعد با صداى معمولى از زنش میپرسه: عزيزم شام چى داريم؟
جوابى نمشنوه.
بلند میشه میاد جلوتر دوباره میپرسه: عزيزم شام چى داريم؟
باز هم جوابی نمیشنوه.
باز هم میاد جلوتر میگه: عزيزم شام چى داريم؟
باز هم جوابى نشنيد.
باز هم میاد جلوتر رفت و سوالش راتکرار میکنه و باز هم جوابى نمیاد.
اين بار جلوتر میره و درست از پشت سر زنش میگه: عزيزم شام چى داريم؟
زنش هم میگه: مگه کرى؟ براى پنجمين بار ميگم: قورمه سبزی
ارسلان
ژانویه 07
فحش ترکها: از جلو چشمام خفه شو
فکر کردی فقط خودت خری
کسی با تو زر نزد
صداتو واسه من داد نزن
بی نام
ژانویه 06
این یک تست استرس هست که به صورت خارق العاده ای دقیق عمل می کند.
لطفاً قبل از اینکه به عکس نگاه کنید توضیحات زیر را به طور کامل بخوانید.
عکس زیر حاوی 2 دلفین کاملا مشابه می باشد، که در مطالعات دانشگاه برکلی از آن استفاده شده است.
خوب و دقیق به هر دو دلفین که از آب بیرون پریده اند نگاه کنید. هر دو دلفین کاملا شبیه یکدیگر هستند. یک مطالعه دقیق و کارشناسانه نشان داده که علیرغم اینکه هر دو دلفین شبیه یکدیگر هستند شخصی که استرس دارد اختلافاتی را بین آنها پیدا خواهد کرد.
هر چه شخص اختلاف بیشتری را بین این دو دلفین پیدا کند معلوم می شود که تحت استرس بیشتری قرار دارد.
اکنون با کلیک کردن در روی علامت زیر به عکس نگاه کنید. اگر شما بیش از 2 اختلاف بین دو دلفین پیدا کردید مطمئن باشید که نیاز به مرخصی دارید
سیامک
ژانویه 04
ترکه ماشینش منحرف میشه میره تو خاکی، میگه: یا حضرت عباس ماشینمو دادم بدست تو!
حضرت عباس میگه: غلط کردی، چرا تو اسفالت نمیدادی دست من!؟
فرانک
ژانویه 03
در يك نظر سنجي که از مردم دنيا شده بود، نتايج جالبي به دست آمد.
سوال: نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟
كسي جوابي نداد چون:
در آفريقا كسي نمي دانست غذا يعني چه؟
در آسيا كسي نمي دانست نظر يعني چه؟
در اروپاي شرقي كسي نمي دانست صادقانه يعني چه؟
در اروپاي غربي كسي نمي دانست كمبود يعني چه؟
در آمريكا كسي نمي دانست ساير كشورها يعني چه؟
فرانک
دسامبر 25
یه اصفهانیه میره پیش روانپزشک میگه: آقاي دكتر به دادم برس، دارم ديوانه ميشم، هر شب یک دیو دو سر مي آيد سراغم
روانپزشك بعداز اینکه یک سری سوالات و آزمایشات میکنه میگه: آقا، معالجه شما یک میلیون تومان خرج داره
اصفهانیه میگه: میدونی چیه، ،آقای دکتر، اصلاً ولش كن. خودم ميرم يك طوري با دیوه کنار میآم
_______________
سه نفر بودن که باهم کار میکردن. اولی هر روز غذا سوسیس داشته، دومی همیشه همبرگر داشته، سومی هم همیشه کوفته تبریزی داشته.
این ها قرار میزارن که اگه زناشون فردا همین غذاها را براشون گذاشتن خود کشی کنند
فردا اولی در غذاشو باز میکنه مبینه که سوسیسه، میر بالای ساختمون خودشو مینداز پایین.
دومی هم در غذاشو باز میکنه مبینه همبرگره، میره و خودش میندازه پایین.
سومی هم وقتی غذاشو میبینه میره و خودشو میندازه پایین.
بعداً که میان با زنهای اینا مصاحبه کنن، می بینن زن اولی داره گریه میکنه و نمی تونه حرف بزنه، زن دومی هم حالش بهم میخوره، زن سومی همین جوری ماتش برده بوده هیچی نمی گفته، میگن چرا ماتت برده؟ میکه آخه شوهر من همیشه غذاشو
خودشو درست میکرد!!!!؟؟؟؟
مهر
دسامبر 12
آدم خوره با پسرش رفته بودن شكار.
يه زنه رو ميبينن که خيلي چاق بوده، پسره ميگه بابا اينو بخوريم؟ باباهه ميگه: نه اين همش چربيه، به درد نميخوره.
ميرن تا میرسن به يه زنه که لاغر بوده، پسره که گرسنه اش شده بوده، ميگه: بابا اينو بخوريم؟ باباهه ميگه: نه بابا اين خيلي لاغره چیزی نداره.
دوباره راه ميفتن، بعد از يك مدتي ميرسن به يه زن خوشگلِ و خوش هیکل. پسره که ديگه داشته از گشنگي غش میکرده، ميگه: بابا اينو بخوريم؟ باباهه ميگه: نه پسرم، اينو ميبريم خونه، مامانتو ميخوريم
یلدا
Recent Comments