یک یارو دوستش رو که ترک بوده توی خیابون می بینه که داره به سختی با عصاش قدم میزنه. بهش میگه: چیه غضنفر چرا اینقدر ناراحت راه میری؟
ترکه میگه: آخه این عصام یک کمی بلند واسه همین سخته باهاش راه رفتن.
یارو میگه: خوب چرا یک کم کوتاهش نمی کنی؟
ترکه میگه: آخه می بینی چقدر عصای قدیمی و خوبیه، حیفه ببرم و کوتاهش کنم.
یارو میگه: خوب بابا از تهش یک کم میبری دیگه، چیزی نمیشه.
ترکه میگه: آخه این از بالاش بلنده اونوقت من بیام از پایینش ببرم