از دفتر خاطرات … : از بچگی با فحش خواهـــر و مادر مخالف بودم, تا اینکه یواش یواش بزرگ شدم و با گشت ارشاد و حراست دانشگاه و اینجور چیزا آشنا شدم ؛
دیدم عجب طرز فکر مسخره ای داشتم تو بچگی…
امیر
از دفتر خاطرات … : از بچگی با فحش خواهـــر و مادر مخالف بودم, تا اینکه یواش یواش بزرگ شدم و با گشت ارشاد و حراست دانشگاه و اینجور چیزا آشنا شدم ؛
دیدم عجب طرز فکر مسخره ای داشتم تو بچگی…
امیر
پسره به مامانش میگه تشنمه, مامانه هم براش یه لیوان آب پرتقال میاره.
پسره میگه: اگه از بچگی اینجور باهام برخورد میکردین الان من دکترای فیزیک اتمی از دانشگاه هاروارد رو گرفته بودم.
مامانه هم میگه هیچ پخی نمیشدی اینم مال پارسال بود ته شیشه مونده بود نمیخواستم بریزم دور..!!!!
فلاح
یارو سوار تاكسی شده بودم! پولشو میده به راننده ، راننده هم 100 تومن برای بقیه پول نداشته,
میگه: به جاش یكم جلو تر پیادت میكنم!!
دهقانی
– وقتی در حال تلاش برای تغییر دادن یک احمق هستی, همزمان در حال اثبات حماقت خودت هستی
– من هرگز شکست نخورده ام, بلکه راه هایی را کشف کرده ام که به آن چیزی که میخواهم منجر نمیشوند.
ترانه
لطفاً کمی صبور باشید تا همه عکسها آماده نشان دادن بشوند!
ندایی
– اعصاب چیست؟
چیزیست که هیچ کس ندارد ولی توقع دارند که تو داشته باشی!
– توقع چیست؟
چیزیست که همه دارند و تو نباید داشته باشی!!!
سپیده
مینی بوس پر از مسافر داشته میرفته تو راه میبینه یه یارو که تلو تلو میخوره و بنظر مست میومده منتظر وایستاده, دلش میسوزه و یارو رو سوار میکنه
همینکه راه میافتن ، مرد مست به دور و ورش یه نیگاهی میکنه و میگه :
عقبی ها بی ناموسن ، جلویی ها بی همه چیزن ، سمت راستی ها بی شرفن و سمت چپی ها بی پدر و مادرن !
راننده مینی بوس شاکی میشه و همچین میکوبه روی ترمز که همه ی مسافرا روی همدیگه میافتند ! راننده میاد یارو مست رو از زیر دست و پای مسافرا میکشه بیرون و میگه: اگه جرات داری یه بار دیگه بگو کیا بی شرف و بی همه چیز و بی ناموس و بی پدر و مادرن !
یارو مسته هم با کمال خونسردی میگه : من از کجا بدونم ! … با اون ترمزی که تو کردی ، دیگه همه قاطی شدند !
صبرا
– شیطان هرکاری کرد آدم سیب نخورد! رو کرد به حوا گفت : بخور واسه پوستت خوبه !
– سه مرحله احمقانه در زندگی
وقت داری! انرژی داری! اما پول نداری!
پول داری! انرژی داری! اما وقت نداری!
پول داری! وقت داری! اما انرژی نداری!
– راز موفقیت چیست؟ “تصمیم گیری درست”.
تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟ “از تجربه”
تجربه از چه بدست می آید؟ “از تصمیم گیری های غلط !!
ریحانه
آخرش نفهمیدیم منظور اینایی که میگن: گوش کن ببین چی میگم, چیه ؟
گوش کنم ؟ یا ببینم ؟!!
افرادی که ازدواج مي کنند کلاً دو دسته اند:
– یکی, آنهايی که از جانشان خودشان سير شدند,
– و یکی, آنهايی که قصد جان ديگری را دارند!
مجید
اینقد فحش به عمه ندین ، اون دنیا باید جواب پس بدین!
اصلا حدیث داریم که میگه: “عمه یتسائلون” یعنی در مورد عمه ها سوال میشود!!
نادر
لطفاً کمی صبور باشید تا همه عکسها آماده نشان دادن بشوند!
ندایی
دست نوشته های ترکه:
– هرکس به والدین خود احترام بگذارد مثل این است که به پدر و مادر خود احترام گذاشته!
– هر دو لذت بخشن: دونفرى خوابیدن رو تخت یه نفرى! یه نفرى خوابیدن رو تخت دونفرى!
– هرچی كمتر بهش بيشتر فكر كنى ، بيشتر ناراحتيت كمتر ميشه!
رضائی
روزی یک دختر جوان سوار اتوبوس شد و کنار یک راهب با خدا و زیبا نشست و بی مقدمه از آن مرد با دین خواست که با وی س.ک..س داشته باشد… !!!!
مرد راهب با خجالت و شرم سریع جواب رد داد و پیاده شد…
راننده اتوبوس که شاهد ماجرا بود, به دختر گفت من میدانم چه طور میتوانی با آن راهب س.ک..س داشته باشی. این راهب نصفه شب ها میرود به قبرستان قدیمی و دعا میکند تا خداوند گناهانی که در گذشته انجام داده ببخشد و تو باید مثل فرشتهها لباس بپوشی و به او بگویی :خدا ان را بخشیده….
نیمه شب دختر آماده میشود و به قبرستان میرود و میبیند که راهب زانو زده و مشغول دعا کردن هست…
دختر گفت: ببين خدا دعایت رو شنیده و اگه میخوای بخشیده بشی باید با من س.ک..س کنی؟!
راهب ابتدا نگران شد ولی قبول کرد. وقتی کارشان تمام شد دختر پرید و ماسکش رو در آورد و گفت:سورپرایز!! منم همون دختر که صبح … , دیدی حریف من نشدی … من هر آنچه بخواهم را به دست میاورم.
راهب هم پرید ماسکش رو درآورد و گفت: سورپرایز!! منم همون راننده اتوبوسم…
ارسلان
لطفاً کمی صبور باشید تا همه عکسها آماده نشان دادن بشوند!
ندایی
ترکه داشت بچش رو ميزد, بهش ميگن: بابا آخه چرا ميزنيش؟
میگه: برای اینکه فردا کارنامه اشو میگیره, منم که فردا نیستم دارم میرم تبریز!!!!
سلامت
زن و شوهری میرن باغ وحش تماشای حیوانات, تا اینکه به قفس گوریل ها میرسن
از اونجایی که باغ وحش خلوت بود مرده به زنش میگه بیا یه کمی سر به سر گوریل ها بزاریم
زنه میگه چطوری ؟
مرده بهش میگه: تو برو جلوی قفس اون گوریل نری که از همه بزرگتره و کمی پر و پاچتو بهش نشون بده
زن هم قبول میکنه و کمی دامنش رو میده بالا و گوریل با دیدن این صحنه هیجانزده میشه
مرد میگه حالا بیشتر تحریکش کن, بلوزت رو تا پایین سینه هات پایین بکش
زن بعد از اینکه این کارو میکنه گوریل شروع میکنه از این ور قفس به اون ور قفس رفتن و جیغ کشیدن
مرده بعد پیشنهاد میکنه که زنش دامنش رو کاملا بالا ببره تا گوریل به شدت تحریک بشه
گوریل با دیدن صحنه ای که زن براش خلق کرده بود دیگه کاملا از حالت عادی خارج شده بود و جیغهای ممتدی میکشید
در این لحظه مرد زنش رو میگیره ، در قفس رو باز میکنه ، زنش رو به داخل هل میده و بهش میگه :
حالا به گوریل بگو که سرم درد میکنه و حوصله ندارم !!
رنجبری
پدر و پسر در این دور و زمان,
پدر: خوب پسرم, فکر کنم الان دیگه وقتشه یه خورده راجع به مسائل جنسی صحبت کنیم.
پسر: باشه, حالا چی میخواین بدونین!!!
کریمی
قدیما یکی چشم میخورد واسش تخممرغ میشکستن،
الان یکی تخممرغ میخوره چشمش می زنن.
رها
یه روز یه پدری که پسرش درسش تموم شده بوده, هیچی هم بارش نبوده! زنگ میزنه به دوستش میگه : دمت گرم, اگه میشه یه کاری واسه این پسر ما دست و پاکنی ممنونت میشیم.
یارو میگه : میخوای وزیرش کنم ؟
باباهه میگه : نه بابا اون خیلی زیاده..
یارو میگه : میخوای سفیرش کنم؟
باباهه میگه : اوه نه…
یارو میگه : میخوای وکیلش کنم ؟
باباهه میگه : نه بابا, اگه میتونی یه جایی کارمندی چیزیش کن
یارو میگه : شرمنده اون دیگه سواد میخواد!!!!!!
داداشی
لطفاً کمی صبور باشید تا همه عکسها آماده نشان دادن بشوند!
ندایی
یکی از دوستام تعريف ميكرد مامانم وقتی نماز ميخونه با هر الله اكبر بلندی كه ميگه يه منظور داره, اون موقع من هم چك ميكنم
زير گاز خاموش باشه، آیا كسی در ميزنه، چراغ جايی روشن نمونده باشه و…!
يه روز با وجود اين كه همه اينارو نگاه كرده بودم بازم الله اكبر مامانم ادامه داشت،
وقتی نمازش تموم شد با عصبانيت گفت: مگه كوری نميبينی گرممه ميگم کولر رو روشن كن….!!!!
ستاره
ترکه تلفنش زنگ میزنه, شروع میکنه به گشتن جیبهاش, پیداش نمیکنه, میگه: فکر کنم خونه جا گذاشتمش!!
رضا
ترکه میبینه از تو اشپزخونه صدا میاد میره میبینه پسرش داره هی در یخچال رو باز و بست میکنه
میگه: چرا داری همچین میکنی؟ در رو کندی رفت پی کارش!
پسره میگه: دارم ریفرش میکنم, ببینم چیز جدیدی پیدا میشه!!!!
ندا
یارو داشته تو جبهه مصاحبه میکرده, که یه هو یه خمپاره میاد و میخوره درست همونجا. ترکشش هم میخوره به یارو رزمندهه و میافته زمین.
خبرنگاره هم میره سراغشو میگه: تو این لحاظات آخر زندگی اگه حرفی, صحبتی داری بگو…
رزمندهه هم در حالی که داشته اشهد و شهادتینش رو زیر لب میخونده, میگه: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم, اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه, خواهشا اون کاغذ روشو نکَنید.
خبرنگاره میگه : بابا این چیه دیگه میگی, آخه قراره اینا از تلویزیون پخش بشه, یه جمله بهتر بگو …
رزمنده با همون لهجه اصفهونیش میگه: آمو, آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده اس.
شهاب
ترکه زنگ می زنه به پلیس میگه: آقای پلیس دستم به دامنت! … یه مارمولک رو زیر کردم حالا چیکار کنم؟
پلیسه میگه : مردِ حسابی خب لاشه رو وردار بنداز کنار جاده و برو دیگه؛ چرا بیخودی مزاحم پلیس میشی؟
ترکه میگه : چشــم قربان … فقط یه چیز دیگه ؛ عبا و عمامه ش رو چیکار کنم ؟
ندائی
لطفاً کمی صبور باشید تا همه عکسها آماده نشان دادن بشوند!
ندایی
از کلمات قصار غضنفر:
بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن
همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان!!!
رویا
از یارو میپرسن: میدونی آقایون لباساشون را چه طوری دسته بندی می کنند؟
میگه: معلومه, دو دسته, یکی لباسهای کثیف, دومی لباسهای کثیف اما قابل پوشیدن!!
رضایی
زمان برای همه مردم دنیا سه حالت داره, ولی تو ایران ما چهار تا زمان داریم : زمان گذشته, زمان حال, زمان آینده, زمان شاه!!!
رویا
زنه به شوهرش میگه : تو هیچوقت منو دوست نداشتی!
مرد یه نگاهی به پنج تا بچه هاشون میکنه و میگه: پس این کره خرا رو از تو گوگل دانلود کردیم!!؟
روشنک
کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزه ش عوض شده …
میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بزار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!
رعنا
نصیحت ترکه به پسرش:
تا وقتی زور داری از عقلت استفاده نکن!!!
سهراب
با آغاز طرح جداسازی خانمها از اقایون در دانشگاهها، بانکها و … کارشناسان تنها راه تولید مثل در ایران را تا 20 سال آینده روش گرد افشانی اعلام کردند!!!
داریوش
Recent Comments