یه ترکه دو تا چراغ قرمز رو رد میکنه.
پلیس نگهش میداره، ازش می پرسه چرا پشت چراغ قرمزا واینمیستادی؟
میگه من از یه نفر آدرس پرسیدم گفت چراغ اولو رد میکنی چراغ دومو رد میکنی رسیدی چراغ سوم میپیچی دست راست

_______________

از یک چوپان می پرسند: این همه چوپانی کردی روت تاثیر نگذاشته؟
میگه: نع…نع..نع

_______________

تركه رفته بو بانک داشت قسط ماهيانه شو پرداخت ميكرد، همينطور هم اشک ميريخت . . .
رييس بانک دلش ميسوزه و ازش ميپرسه من شما رو شش ماهه ميبينم كه هر بار قسط پرداخت ميكنی گريه ميكنی؛ مشكلت چيه؟
ترکه ميگه: شانس نداريم كه، همه كيف پيدا ميكنن توش پوله ولی من يه كيف پيدا كردم توش پر از اين برگه های اقساطی بود