ترکه میگه من قرآن را حفظ کردم.
دوستش میگه از این قرآن بزرگا یا کوچیکا!؟

_______________

پدر به پسرش: راستي صبح چه مي خواستي بهم بگی؟
پسر با شرمندگي: نمي خواهم شما را بترسانم، ولي دیروز معلم رياضي مان گفت كه از اين به بعد هر كسي مسأله رياضي را غلط حل كنه، تنبيه مي شه

_______________

مادر: پرويز چرا گريه مي كني؟
پرويز: بابا مي خواست ميخ به ديوار بزنه چكش رو زد روي دستش.
مادر: خوب پسرم اين كه گريه نداره، تو بايد مي خنديدي.
پرويز: اتفاقاً منم همین کار رو کردم، بابا هم كتكم زد