یک مرده دوستش رو تو خيابون میبینه که، صورتش كبود شده و پاش ميلنگه و روي گلوش هم زخم شده، با نگراني بهش میگه: چي شده؟چه اتفاقی برات افتاده؟ بيا بریم ببرمت خونه اتون.
دوستش میگه: لازم نکرده، تازه دارم از اونجا ميآم