دوتا خانم داشتنند با هم صحبت میکردند.
اولی: شنیدم یک کرم پوست هست که برای حفظ جوانی خیلی موثره.
دومی: اسمش چیه؟
اولی: هوردیتاسکین یا یه همچین چیزی.
دومی: اوه، اینو که من سالهاست دارم استفاده می کنم.
اولی: خوب شد گفتی، میخواستم برم اونو بخرم

_______________

مرد مسافری از طبقه بیستم یک هتل به نگهبان هتل تلفن میکنه و با هیجان میگه: آقا آقا فوری بیان اینجا، زنم می خواهد خودشو از پنجره پرت کنه پایین.
یارو نگهبانه با خونسردی میگه: آقا من چیکار میتونم بکنم؟ تا وقتی من برسم اون بالا دیگه دیر شده.
مرده با هیجان بیشتری میگه: نه نه دیر نمیشه، شما باید بیایین بهش کمک کنین پنجره رو باز کنه، اون تنهایی نمی تونه

_______________

همسر یک تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.
شوهرش میگه: غصه نخور عزیزم، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمیگردم.
زنه میگه: خوب همین عصبی ام میکنه دیگه