آوریل 08
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا
کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به “شاعر”
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصه ی چت
نگار
آوریل 07
روزی ز فرط مستی، پرسيدمش خدا را
ما انقلاب کرديم يا انقلاب مارا؟
پاسخ بداد جانا، غافل بسی نشستی
محمود و پيروانش کردند هر دو تارا!!!
سیامک
آوریل 06
دختر اولی: میدونی بدشانسی به چی میگن؟
دختر دومی: نه به چی میگن؟
دختر اولی: به اینکه دو تا همسایه داری، یکیشون خیلی پولداره اون یکی مفلس و بی پوله، انوقت اون مفلسه بیاد خواستگاریت!!!
حداد
آوریل 05
از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟
میگه: آرزوم اینه، دکتر بشم از اتاق عمل بیام بیرون، بگم: خیلی متاسفم!!!
نیازی
آوریل 04
از ترکه میپرسند: گورخر چه نوع حيوونيه؟
ترکه میگه: تنها حيوونيه كه تا لب گور، خر باقی میمونه!!
نادری
آوریل 03
دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، میدونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!
ریاحی
آوریل 02
خوردن هر گونه «خون دل» و «حرص و جوش» از اقدامات دولت مهرورز در سال جدید امری تکراری و بیهوده تلقی میشود، در مصرف آن صرفه جویی کنید!!!
ستاد اصلاح الگوی مصرف
دایی
آوریل 01
کمیته ماست مالی گندگاری ها در مورد باخت تيم ملي فوتبال اعلام کرد:
مهم نتيجه نيست مهم برد و باخت نيست مهم نشان دادن استقلال و تمامیت ارضی و اثبات حق مسلم مردم همیشه در صحنه در تمام میادین می باشد!!!
ریاضی
مارس 31
آمريكا : ما كار خودمون رو مي كنيم شما هم هرچي مي خواين بگين تا خفه شين!
چين : ما كار خودمون رو مي كنيم شما هم خفه شين!
روسيه : ما كار خودمون رو مي كنيم اگه چيزي بگين ممكنه خفه شين!
فرانسه : ما هر كاري مي كنيم تا شما خفه شين!
ايران : ما كار نمي كنيم شما هم غلط كردين، خفه شين!
انگلیس : همه اين كارا زير سرماست، خفه شين!
صبا
مارس 30
وزیر بهداشت در خصوص لوازم آرایشی با مارک تقلبی یوزارسیف هشدار داد!
رامش
مارس 29
ترکه میاد خونه هی تند تند آب میخوره، زنش میگه: غضنفر چی شده چرا اینقدر آب میخوری؟
غضنفرمیگه: همه بهم میگن لهجهام خیلی غلیظه، آب میخورم خوب بشه!!!
سیامک
مارس 28
اصفهانیه مریض میشه میبرنش بیمارستان، به دوستا و فامیلش اس ام اس میده؛ میگه نمیخواد بیان بیمارستان و گل و کمپوت برام بیارین، بجاش پولشو بریزین به حساب بانکی ام!!!
سیامک
مارس 27
توسط دولت مهرورز: دلیل قطع برق، قطع گاز، قطع آب و افزایش قیمتهای اخیر و همچنین تلاش ها و جانفشانی های دولت مهرورز برای اصلاح الگوی مصرفی مردم اعلام شد!!
سینایی
مارس 26
یارو میرسه به دوستش میگه: غضنفر کجا بودی که تمام لباسهات و کفشات خاکیه؟
غضنفر میگه: با بابام رفته بودیم استخر.
یارو میگه: استخر رفتی، پس چرا خاکی هستی؟
غضنفر میگه: رفتیم استخر بابامو هل دادم تو آب شنا بلد نبود، غرق شد بردیم خاکش کردیم دیگه!!!
مسعود
مارس 25
اصفهانیه میخواسته خودکشی کنه، دو تا قرص آسپرین می خوره!!
کریمی
مارس 24
رشتیه میاد خونه خیلی عصبانی بوده به زنش میگه: امروز یه چیزی دیدم که خیلی خیلی عصبانیم.
زنش میترسه میگه: نکنه دیدی که من رفتم خونه عباس آقا!؟
رشتیه میگه: نه این نبود.
زنش میگه: یا دیدی رفتم خونه اکبرآقا!؟
رشتیه میگه: نه بابا اینم نبود.
رنش میگه: رفتم خونه آقا رضا!؟
رشتیه میگه: نه بابا امروز دیدم یکی یک خط انداخته روی ماشینم!!!
حسابی
مارس 23
ترکه میره نون سنگک بگیره یارو میگه: چیه غضنفر اینجا چیکار میکنی!؟
غضنفر میگه: دارم ترک میکنم!!!
مرادی
مارس 22
ترکه قاضي ميشه، يكي ميره پيشش ميگه من از همسايه ام شكايت دارم، يه من گفته گه نخور!!
ترکه هم ميگه: غلط كرده، برو بخور!!!!
خسرو
مارس 21
زن به شوهر: چرا هر وقت من و تو با هم حرف می زنیم، تو به حرفهای من اصلاً گوش نمیدی؟
شوهر: من گوش می دم، داشتی راجع به چی حرف می زدی؟!!
خسرو
مارس 20
باور کــن بدون تو امسال اصلا صــفا نداره
.
.
.
ستاد بزرگداشت دروغ سیزده
امید
مارس 19
از ترکه می پرسند: تا حالا مربا بالنگ خوردی؟
میگه: من که همیشه با دست می خورم!
نجاتی
مارس 18
خبرنگاره از ترکه می پرسه: به نظر شما یک زن چه شرایطی داشته باشه تا برای ازدواج مناسب باشه؟
ترکه میگه: باید نجیب باشه، …
همینطوری که داشته میگفته صبر میکرده و فکر میکرده، خبرنگاره هم میاد مثلاً کمکش کنه اونم یه چیزایی این وسط میگفته مثلاً
خبرنگار: خوشگل باشه
ترکه: آبرومند باشه،
خبرنگار: خونه داشته باشه،
ترکه: کار داشته باشه،
خبرنگار: قد بلند باشه،
ترکه یهو ناراحت میشه میگه: آقا مگه خودت خواهر و مادر نداری که افتادی دنبال زن مردم!!!!
مرادی
مارس 17
اصفهانیه میاد خونه میگه: من امروز رفتم سینما، بیاین بشینین فیلمو واستون تعریف کنم شماها دیگه لازم نیست برین ببینین!!!
نیکبخت
مارس 16
خانوم ها در سن هیجده تا بیست و یک سالگی مانند آفریقا یا استرالیا هستند: نیمه کشف شده , وحشی , با زیبایی های افسون کننده ی طبیعی.
در سن 21 تا سی سالگی مثل آمریکا یا ژاپن هستند: کاملا کشف شده , بسیار توسعه یافته , آماده برای معامله با پول نقد یا اتومبیل!
در سن 30 تا سی و پنج سالگی مثل هند یا اسپانیا هستند: بسیار داغ , آسوده خاطر و آرام , آگاه به زیبایی های خود.
در سن 35 تا چهل سالگی مثل فرانسه یا آرژانتین هستند: بدین معنا که اگر چه ممکن است در جریان جنگ نیمه ویران شده باشند اما هنوز جاده های بسیاری برای تماشا دارند!
در سن 40 تا پنجاه سالگی مثل یوگسلاوی یا عراق هستند: جنگ را باخته اند هنوز گرفتار اشتباهات پیشین اند وبه بازسازی کامل نیاز دارند.
در سن 50 تا شصت سالگی مثل روسیه یا کانادا هستند: بسیار پهناور , آرام و مرز ها بدون مرزبان اما سرمای زیاد , خلایق را از آنان میرماند.
در سن 60 تا هفتاد سالگی مثل انگلستان یا مغولستان اند: با یک گذشته ی درخشان و بدون آینده!
بعد از هفتاد سالگی شبیه آلبانی یا افغانستان اند: همگان میدانند که در کجایند اما هیچکس به سراغشان نمیرود!
کلانی
مارس 15
فرمانده به رشتیه : این چیه دستته؟
رشتیه : ناموسمه قربان.
فرمانده : نه احمق جون! این تفنگته،. به کسی ندیش ها!!!
محمدی
مارس 14
سه تا پیرزن تصمیم می گیرن شوهر کنن. یه آگهی می دن تو روزنامه : با یکی ازدواج کن…. دو تا جایزه بگیر!!
بی نام
مارس 13
رشتیه شب عروسیش بوده، رفیقش میبینه داره دم حجله قدم میزه
بهش میگه: بابا برو تو عروس خانم منتظره، چرا اینجا واستادی؟
رشتیه میگه: والله ما یه بفرما به باجناق زدیم، رفته تو هنوز درنیومده!!
نامدار
مارس 12
اصفهانیه برای بچه اش اسمارتیز میخره ، روش مینویسه: هر ۸ ساعت ۱ عدد !!!
شیوا
مارس 11
به ترکه میگن یک تصویر غمناک بکش ترکه یک نون بربری سوخته می کشه!!
بی نام
مارس 10
رشتيه نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين، يه نفر از زير تخت ميگه: سلام عباس آقا!!!!
بی نام
مارس 09
طبق آخرین اخبار رسیده برق دیگه نمیره! فقط در بعضی مواقع میاد!!!
احمدی
مارس 08
اصفهانیه داشته از خیابون رد میشده، یهو یه ماشین محکم میزنه بهش، بدجور میخوره زمین .
راننده بدو میاد پایین میگه: آقا خوبی خوبی؟ میبینه اصفهانیه همیجوری ناله میکنه و داره یواش یواش یه چیزایی زیر لبش میگه: میره جلو خوب گوش بده، میبینه اصفهانیه میگه: خدا را شکر، خودم به جهنم، خوب شد با ماشین نیومدم والا الان ماشینم داغون شده بود!!!
فرزاد
مارس 07
یک زن و شوهر میرن پیش دکتر، دکتره بعداز معاینه مرده زنشو صدا میکنه و میگه: خانم شوهر شما خیلی بیماریش بده اگر طبق دستورات من عمل نکنین حتماٌ خیلی زود میمیره.
هر روز باید صبحانه خوب بهش بدین، ناهار خوب و مقوی بخوره، همینطور شام حسابی، ضمناً از لحاظ جنسی خوب باید بهش برسین، بیخودی هم برای کارهای رومزه اذیتش نکنین و بهش غر نزنین و …
اگه یکسال این کار رو بکنین خوب میشه و حتماً زنده میمونه.
وقتی از دکتر داشتن برمیگشتن، مرده از زنش میپرسه: دکتر چی گفت؟
زن میگه: هیچی گفت تو داری میمیری!!!!
دیانی
مارس 06
ترکه داشته بد جور سیگار میکشیده، دوستش میگه: بابا خجالت بکش این چه کاریه میکنی! این سیگار لامصب طبق آمار رسمی سالی ۲۵۲ هزار نفر تهرونی را میکشه!
ترکه میگه: خوب این چه ربطی به من داره، من که تهرونی نیستم!!!
شادی
مارس 05
وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود
من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود
درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود
بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود
رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم
گفت باید زن بگیری وَ خود این دستور بود
چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود
میوه می خوردیم و كلاً سور و ساتم جور بود
این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!
این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود
خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم ناجور و باباش مرده شور بود
تیکهای بود دیدنی، هم صورت وهم سیرتش
مشکلش در آن هزاران سکه ، از مهر خانم مزبور بود
با خودم گفتم كه كی داده…گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم کو، دامادشان مأمور بود
این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس
شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود
زن عذاب است و همهاش درد و بلا، با این وجود
می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود
سعادتی
مارس 03
از یارو میپرسن: خوشبختی یعنی چی؟
میگه: یعنی فاصله بین این بدبختی تا اون بدبختی!!!
داود
مارس 02
بر اثر قطع برق ، در یکی از شهر های کشور، ده ها تن از هم وطنانمان
ساعتها روی پله برقی گیر کردند !!!
فرخنده
مارس 01
ترک مست می کنه میگه: ولم کنید میخواهم برم شورت زنم و در بیارم
میگن: حالا چرا شورت زنتو؟
میگه: آخه کشش کمرم و اذیت میکنه
نگار
فوریه 28
ترکه داشته تلویزیون فیلم تماشا میکرده، وسط فیلم هی میزده پیام بازرگانی.
ترکه میگه: حالا انقدر پیام بازرگانی نشون میده تا فیلم تموم شه!!!
جوادی
فوریه 27
زن به شوهرش: بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟
شوهر: ببخشید عزیزم، نمی دونستم این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!!
دنیا
Recent Comments