ژانویه 15
ترکه ازدواج می کنه، شب دوم زنش می کشه.
می گیرن می برنش دادگاه، قاضیه میگه: مرد حسابی واسه چی زن جوون بدبختت رو کشتی؟
ترکه میگه: آگای گازی میدوند ما ترکا خیلی باگیرتیم.
من کشتمش چون اون باکره نبود.
قاضیه میگه: خوب اگه باکره نبود چرا همون شب اول نکشتیش؟
ترکه میگه: آخه شب اول بود!!!!
رمضانی
ژانویه 14
از ترکه می پرسن فرق میهمان با میمون چیه؟
ترکه میگه: فرقش اینه که میهمان انسانه ولی میمون یک حیونه ، گرچه ما هم از نسل همون میمون ها هستیم!!!!
مسعود
ژانویه 13
به ترکه میگن: خدا حافظ.
میگه: خاک برسرت این جه حور سلام کردن!!
ریاحی
ژانویه 12
زن جوانی که اولین بچه اشون را زائیده بود، به شوهرش میگه: خوبه پوشک عوض کردن بچه رو امتحان کنه!
مرده میگه: من الآن کار دارم، بعدی رو من انجام میدم.
دفعه بعد که بچه خیس کرده بود، زنه به شوهرش میگه: الآن می خوای پوشک عوض کردن بچه رو یاد بگیری؟
مرده یه خورده نگاه نگاه می کنه بعد به زنش میگه: منظورم پوشک بعدی نبود، منظور بچه بعدی بود!!!
زیبا
ژانویه 11
ترکه داشت واسه دوستش تعریف می کرد: وقتی من جوون بودم، دوست نداشتم برم جشن های عروسی، چون تمام عمه ها و خاله های پیرم می آمدند پیش من و بهم سیخونک می زدند و می خندیدند و می گفتند «تو نفر بعدی هستی!»، البته بعداً همه اشون دیگه از این کار دست کشیدن و اون درست از وقتی بود که منم همین کار رو عیناً با اونا می کردم وقتی یک جا مجلس ختم بود!!!!
صبا
ژانویه 10
دو تا دوست که مدتها بود همدیگر رو ندیده بودند بهم می رسند. اولی میگه: شنیدم ازدواج کردی! تو قبل از ازدواج چیکار می کردی؟
دومی یک آه حسابی می کشه میگه: هر کار دلم می خواست!!!
کیانی
ژانویه 09
ترکه یه سیاه پوسته رو می بینه، بهش میگه: آقا شما سیاه پوستین؟
یارو میگه: آره، از کجا فهمیدی؟
ترکه میگه: از رو لهجه ات!!!
نیازی
ژانویه 08
یه روز یه ترکه میره بالای درخت چنار.
بهش میگن داری چه کار می کنی؟
میگه: دارم توت می خورم.
میگن: اینکه درخت چناره!
میگه: توت تو جیبمه!!!
بی نام
ژانویه 07
فحش ترکها: از جلو چشمام خفه شو
فکر کردی فقط خودت خری
کسی با تو زر نزد
صداتو واسه من داد نزن
بی نام
ژانویه 06
به پشه ميگن چرا زمستونا پيداتون نيست؟!؟؟؟!
ميگه: نه اينکه تابستونا خيلی برخوردتون خوبه!!
بی نام
ژانویه 05
ترکه میمونشو میبره سلمونی به یارو میگه: موهای سر و صورت اینو خوب از ته بزن!
سلمونیه میگه: بابا گناه داره آخه چرا میخوای موهاشو بزنی؟
ترکه میگه: بابا آخه خسته شدم از بس که هر کی اومد خونه امون این بدبخت و با احمدی نژاد اشتباه گرفت!!!!
داودی
ژانویه 04
پسره با عجله میاد تو خونه و به باباش میگه: بابا، مامان با ماشین توی تعمیرگاهه، می گه پول تعمیر را شما می دین یا خودش بده؟
پدره میگه: پول تعمیر ماشین رو؟
پسره میگه: نه بابا، پول تعمیر ساختمان تعمیرگاه رو میگه!!
نجاتی
ژانویه 03
به احمدی نژاد میگن: لاغر شدی!
میگه: بالاخره هفته پیش بعداز چهار سال رفتم حموم!!!
رجائی
ژانویه 02
توی یک مهمانی، یک خانمی رو میکنه به آقایی که داشته باهاش حرف میزده میگه: به نظرت شما من چند سالمه؟
مرد میگه: گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!!
جوادی
ژانویه 01
از ترکه می پرسن: میدونی فرق احمدی نژاد با دکتر چیه؟
ترکه میگه: فرقش اینه که آدم وقتی حالش بد می شه دکتر رو می بینه، ولی وقتی احمدی نژاد رو می بینه حالش بد می شه!!
فریدون
دسامبر 31
دوباره تازگی ها گیر دادند
صغیر و پیر و برنا را گرفتند
به عنوان شریک جرم ِآدم
همین امروز حوا را گرفتند
یوزارسیف زنگ زد فوراً صد و ده
و آن ها هم زلیخا را گرفتند
به جرم اغتشاش ، ایجاد وحشت
عصای دست موسی را گرفتند
نموده چون دخالت در پزشکی
یکی می گفت عیسی را گرفتند
به جرم بخشش آن دو به خالی
جناب حافظ مارا گرفتند
سپس افغانیان هم از لج او
سمرقند و بخارا را گرفتند
خبر آمد که مجنون خودکشی کرد
به جرم قتل لیلا را گرفتند
ویک شب گشت آمد کوچه را بست
سپس وامق و عذرا را گرفتند
به جرم کشتن سهراب ِناکام
شنیدم رستم آقا را گرفتند
از اول چون که «او» با ما نبوده
لذا مستر اوباما را گرفتند
طرف شد ازقاچاق ارز دارا
ولی بیچاره سارا را گرفتند
طرفداران اشعار کلاسیک
یورش بردند و نیما را گرفتند
دکان (مطربا ) را تخته کردند
وبیچاره نکیسا را گرفتند
به جرم خوردن بید مشک و کاسنی
عرق خورهای کسری را گرفتند
کمر را چون که نرمش داد بابا
به جرم رقص بابا را گرفتند
به جرم اختفای دیش و آنتن
تمام پشت (با ما ) را گرفتند
سُراییدند خیلی ها اراجیف
ولی تنها آرمان! را گرفتند
جوادی
دسامبر 30
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش، آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ، نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست
نکته ای بود که فرمود به من، استادم
شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
بهر اثبات نظرهای خودم، آمادم
زن نگیر، از من اگر می شنوی، عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
من نکردم سخنش گوش و، کنون دلشادم
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
گر هنوزم نظرت هست که زن برگیری
من بجز رب ازل، نیست کسی در یادم
جوادی
دسامبر 29
ترکه بچه اش رو می بره مدرسه غیر انتفاعی اسم بنویسه، مدیره میگه: من اول باید چند تا سوال از بچه اتون بپرسم ببینم در چه حدی ایه، بعداً راجع به ثبت نامش صحبت می کنیم، بعد شروع می کنه به سوال کردن، بچهه هم همینطور مونده بوده و هیچی نمی کفته. ترکه بلند می شه میره بیرون و بعداز چند لحظه با یه نردبون میاد تو.
مدیره میگه: این دیگه چیه آوردین؟
ترکه میگه: آخه آقا جون شما اصلاً متوجه نیستین با این سوالاتتون، این بچه است عقلش نمی رسه، رفتم واسه اش نردبون آوردم!!!
فرشاد
دسامبر 28
اصفهانیه میره دکتر. دکتره بعداز معاینه کامل میگه: آقا تقریباً همه اورگانهای شما خرابند! من تعجب می کنم شما چه جوری تا حالا زنده موندین!؟
اصفهانیه: خب، آخه تا حالا نیومده بودم دکتر!!!!
مهتاب
دسامبر 27
معلم: کی می دونه چرا هواپیما، پروانه داره؟
رضا: آقا اجازه، برای اینکه خلبان عرق نکنه!
معلم: از کجا فهمیدی؟
رضا: آقا اجازه، یه دفعه که ما داشتیم فیلم تماشا میکردیم، دیدیم که وقتی پروانه هواپیما از کار افتاد، خلبانه خیس عرق شد!!!
رضا
دسامبر 26
اولی: من از روی قیافه ات می تونم بگم، امروز صبحانه چی خوردی!
دومی: خب، چی خوردم؟
اولی: تخم مرغ!
دومی: دیدی اشتباه کردی، این مال دیروزه!!
سحر
دسامبر 25
ملا حسنی: اگر امروز ما می بینیم که یوزارسیف تن به خواسته آن زن نمیدهد، اینها همه از برکات نظام است!!
مسعود
دسامبر 24
یه یارو هر روز میرفته تو آرایشگاه از سلمانی که رشتی بوده میپرسه: اگه من الآن بیام چقدر طول میکشه تا نوبتم بشه، رشتیه هم میگفته: یک ساعت، یک ساعت و نیم و … بعد یارو هم میرفته روز بعد میومده همون سوال رو دوباره میکرده …
بالاخره یه روز رشتیه به شاگردش میگه: برو دنبال این یارو ببین جریانش چیه؟
شاگرد میره بعداز مدتی برمیگرده شروع میکنه به قهقه خندیدن. رشتیه میگه: چیه؟ چی شد؟
شاگرد میگه: این هر روز بعداز اینکه از تو می پرسه چقدر دیگه طول میکشه تا نوبتش بشه، صاف میره خونه اتون پیش زنت!!!
آرمان
دسامبر 23
ترکه ماشینشو میبره تعميرگاه و به مكانيك میگه: میشه بوقشو درست کنی!؟
مكانيكه یه نگاهی به ماشين میکنه، به ترکه میگه: اينجوری كه من فهمیدم ترمزهای ماشين شما خرابه!
ترکه میگه: خب واسه همینه که میخوام بوقشو درست کنم!!!
مسعود
دسامبر 22
مریضه بعداز عمل جراحی به هوش میاد، یک نگاهی به اطرافش میکنه و میگه: آقای دکتر در عرض این چند ساعت چقدر ریشتون بلند شده!؟
طرف میگه: اولاً اسم من پترس (دربان بهشت)، ثانياً ريش من هميشه اينطور بوده!
کورس
دسامبر 21
اولی: از ماشينت راضی ای؟
دومی: خودم كه نه، اما مكانيكم خيلی راضیه!!!
نگار
دسامبر 20
در پی پرتاپ لنگه کفش به بوش، مقامات ایرانی اعلام کردند: از این پس کنفرانس های خبری احمدی نژاد فقط با حضور پابرهنه گان برگزار می شود!!
مصطفی
دسامبر 19
معلمه از پسره می پرسه: اگه تو 10 تا شکلات داشته باشی 2 تاشو بدی به مریم، 3 تاشو بدی به مهری و یه دونه هم بدی به پروانه، اونوقت خودت چی خواهی داشت؟؟؟
پسر بچهه میگه: خانم اجازه، سه تا دوست دختر جدید!!
ترانه
دسامبر 18
به ترکه میگن: لباس سیاه بپوش باید بریم قبرستون، بابات مرده.
ترکه میگه: نه من می دونم، یک چیزی شده شما ها نمی خواهید به من بگین!!!
مجید
دسامبر 17
اصفهانیه زنش مریض میشه میبرتش پیش دکتر. دکتره بعداز معاینه میگه: خانمتون قلبش تمام رگهاش گرفته باید هر چه زودتر عمل شه وگرنه میمیره، خرج عملش هم صد میلیون میشه،
کلیه هاشم هر دوتاش از کار افتادن که باید کلیه بخرین پیوند بزنین وگرنه میمیره، اونا هم میشه دویست میلیون، و همین جوری میگه و میگه.
اصفهانیه میگه: دکترجون این ضعیفه اصلاً چیزی هم داره که سالم باشه؟
دکتره میگه: بله، جگرش که حتماً سالمه، میدونی اگه میخواستی جگر بخری چند بایست میدادی؟ صد میلیون.
اصفهانیه میگه: دکتر جون صد و پنجاه میلیون بده کلاً خانم مال تو!!!
نیازی
دسامبر 16
تو یکی از دهات اصفهان زلزله میاد اکثر مردم میمیرند. بعد که تحقیق می کنن معلوم میشه وقتی زلزله می شده هیچ کس حاضر نشده خونه اش و ول کنه بیاد بیرون!!
متقی
دسامبر 15
به رشتیه میگن: بابا چه نشستی که هر روز که تو می ری سر کار، بیست نفر میریزن تو خونت پیش زنت.
رشتیه میگه: خدا رو شکر اقلاً وقتی میان که من نیستم، چون من اصلاً حوصله بیست نفر آدم و تو اون خونه کوچولو ندارم!!!
نیوشا
دسامبر 14
به ترکه میگن: با احمدی نژاد یک جمله بساز.
ترکه میگه: خره، با احمدی نژاد که چیزی نمی سازن، با اون همه چیزو نابود میکنن!!
ضیاء
دسامبر 13
از خره میپرسن: سنگین ترین باری که تا حالا حس کردی چی بوده؟
میگه: اینکه به همه ثابت کنیم که ما هیچ ارتباطی با ترک ها نداریم!!!
شاهرخ
دسامبر 11
یارو میره اداره پلیس میگه: اومدم بهتون بگم طوطی ام گم شده.
ماموره با تعجب میگه: ولی فکر نکنم ما بتوانیم طوطی شما را پیدا کنیم.
یارو میگه: نه اصلاً دنبالش هم نباشین. من فقط اومدم بهتون بگم که اگر تصادفاً اونو پیدا کردین، بدونین که من با عقاید سیاسی اش موافق نیستم!!!
رمضانی
دسامبر 10
مرد با ناراحتی رو میکنه به زنش میگه: چرا یکبار هم که شده نمی ری کتابخانه، دانشگاه، سینما، نمایشگاه نقاشی، … دنبال من بگردی، هر روز، هر روز میای توی این کافه دنبال من!!!؟
رمضانی
دسامبر 09
به رشتیه میگن: چه نشستی که زنتو چهار تا مرد گردن کلفت با زور داشتن میبردن جاجرود.
رشتیه میگه: حقشه، همیشه باید زور بالای سرش باشه تا یه کاری رو بکنه!!!!
رضایی
دسامبر 08
احمدی نژاد: خواب دیدم یک گاو لاغر یک عالمه خر چاق و چله رو خورده.
یوزارسیف: تعبیرش اینه که: دور بعد هم رای می آوری!!
مسعود
دسامبر 07
رشتیه میاد خونه می بینه، زنش با عباس آقا تو رختخواب خوابیدند. رو می کنه به عباس آقا میگه: آوو، عباس آقا، حالا من شوهرشم مجبورم باهاش بخوابم، شما دیگه چرا!!؟
بهروز
دسامبر 06
در مجلس سالگرد ازدواج، شوهر رو کرد به میهمانان و با افتخار گفت: من به جرأت می توان بگویم که من و همسرم 24 سال با خوشبختی کامل زندگی کردیم.
یکی از میهمانان گفت ولی شما که 28 سال است که با هم ازدواج کرده اید!؟
مرد گفت: خوب من منظورم اون سالهایی است که هر دو مجرد بودیم.
کیوان
Recent Comments